www.iiiWe.com » حکایت بهلول و آب انگور

 صفحه شخصی علیرضا احمدی   
 
نام و نام خانوادگی: علیرضا احمدی
استان: خراسان جنوبی - شهرستان: بیرجند
رشته: کارشناسی عمران
شغل:  سرپرست دفتر فنی دانشگاه ، رئیس هیت مدیره شرکت هترا بتن کویر
شماره نظام مهندسی:  39-3-0-01216
تاریخ عضویت:  1389/09/09
 روزنوشت ها    
 

 حکایت بهلول و آب انگور بخش عمومی

25

روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه!
پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه!
پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟



بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه!
بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه!
سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!!




دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 10:40  
 نظرات    
 
ناصر صالحی 17:35 دوشنبه 17 مرداد 1390
9
 ناصر صالحی
ما مثل بعضیا الکی مخالف رو نمیزنیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!
محسن نیک 08:48 سه شنبه 18 مرداد 1390
5
 محسن نیک
اینم یه جورشه
محسن حیدری 12:13 سه شنبه 18 مرداد 1390
3
 محسن حیدری
قیاس معالفارق بهترین توصیف این داستان قدیمیه
رابین صدیق پور 13:50 سه شنبه 18 مرداد 1390
6
 رابین صدیق پور
با سلام.
مطالعه روزنوشت زیر، حالب است:
http://shahinp.iiiwe.com/misleading_combined/
وریا ژولیده 15:00 سه شنبه 18 مرداد 1390
4
 وریا ژولیده
جالب بود